- سرا ئح
- جمع سریحه، درفش ها، سمیره های خون (سمیره خط)، پاره های جامه
معنی سرا ئح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سریره، رازها نهانی ها
پنهانیها و رازها
قرایح درفارسی، جمع قریحه، وروم ها طبیعت طبع، ادراک اندر یافت، طبع شعر و نویسندگی: تا کسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش درو پوشم، جمع قرایح (قرائح) قریحه خراشیدن، بقریحه خود فشار آوردن: متکلفی خاطر رنجانیده است و قریحت خراشیده
بودار، شب آینده، باران شبانگاه، گاو پدرام (وحشی) بو دهنده، بو کننده
سیاحت کننده
رها کردن
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، رهگیر، جهان نورد، جهانگرد، سیّاح، گیتی نورد، توریست، گیتی خرام
مرد روزه دار و ملازم مسجد
مرد روزه دار و ملازم مسجد